شایستهشایسته، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه سن داره

شایسته گیسو طلا

سربرگ خاطرات میوه عشقمون

 

 

 

سلام دخمل گلم من و بابا سهراب این وبلاگو واست درست کردیم که عکس ها و روزهای زندگیتو تا وقتی بزرگ می شی قدم به قدم ثبت کنیم که خاطره ای بشه واسه فردات.

 

 

 

 

 

 

قدم قدم با عشق

ببین چقدر ماه شدی بزرگ شدی دیگه خودت می تونی از تخت بری پایین الانم چون خودت رفتی پایین کلی ذوق کردیو بهم نگاه میکنیو میخندی.من فدای اون خندهات چقدر ناز خوابیدی گلم ولی خیلی بدخوابی اونقدر که باباسهراب صداش دراومده و شاکی شده   ...
24 آبان 1393

عکسعای یارده ماهگی تا یک سالگی

الهی که مامان فدای اون ادا اصولت شه اینجا رفته بودیم خونه خاله مینا بابا سهراب و تو سردت بود و ابریذش بینی گرفته بودی واسه همین همش این کارو میکردی بهنامم فوری ازت عکس گرفت اینجام که تو استخرتوپت داری واسه خودت بازی میکنی عشقم.خیلی شیطونو خوردنی شدی.هرکی این عکستو میبینه ذوق میکنه الهی مامان بابا فدات شن عشقم.بابا هادی اومد واست تابتو اینجا وصل کرد که من و تو اذیت نشیم واسه بالا رفتن چون تابتو بابا سهراب برده بود بالا وصل کرده بود   تو اتاقت نشستی و داری با خرگوشت بازی میکنی تنهای تنها. منم داشتم شام درست میکردم یواشکی اومدم ارت عکس بگیرم که دیدیم و زود زست گرفتی.فدای اون خندهات مامان   ...
22 آبان 1393

تاب بازی

روزای تابستون نسبتا بلندومن وتو حوصلمون تو خونه سر میشه تو خیلی شیطون شدی و یکسره تو خونه شلوغ بازی درمیاری و همین که حوصلت سر می شه نق نق میکنی و در و نشون میدی و میگی دد.الهی که من فدای اون دد گفتنت بشم مامان جون. عصرا بیشتر اوقات میبرمت تو پارک روبرو خونه و تو تاب بازی میکنی اینجام که سوار تاب شدی دفعه اولته یکم ترسیدی الهی فدات شم اینجا هنوز ده ماهته گلم اما ماشاا... هزارماشاا... بیشتر از سنت میفهمی ودختر باهوشی هستی درست مثل مامانت   ...
15 مهر 1393

یازده ماهگی شایسته

قربون اون خنده هات     تازه از حموم اومده بودی که بابا سهراب ازت عکس گرفت اینقد شیطون شدی که حتی نمیزاری لباس تنت کنم اینجام که با علی اومدیم پارک جلو خونه تا بازی کنی اما تو زیاد سرسره دوست نداری بیشتر تاب بازی رو دوست داری.اما عاشق اینی که ازت عکس بگیرم و تو فیگوربگیری.       ...
15 مهر 1393